khatere haye man

فعلاً بای

سلام خوبید؟ من دوست دارم دندون پزشک بشم شاید محال باشه یا شایدم خیلی آسون الآن در حال حاضر محاله اما با تصمیمی که دارم احتمالاً آسون بشه . تا حالا هیچی نخوندم . وقتی دوستام میگن فلانی دوم و سوم رو تموم کرده میخوام خودمو بزنم . چون خیلی وقت از دست دادم و از تابستون فقط 14 روز مونده . آره 14 روز و من باورم نمیشه که چقدر زود گذشت . دوست دارم از این زمان باقی مونده نهایت استفاده رو ببرم و روزی 12 ساعت درس بخونم . خداااااااااااااااااا یعنی میشه ؟؟؟ شاید امروز روز آخریه که دارم مینویسم شایدم نه ( البته تا بعد کنکور ) اینطوری فکر کنم دیگه خودمم یادم بره که وبلاگی دارم . اگه کسی این مطلب رو خوند لطفاً برام دعا کنه   چندتا عک...
6 شهريور 1391

یه بازی

چند تا از چیزا یا کارایی که دوست دارم : عطر و ادکلن به مقدار خیییلی زیاد ساعت مچی (از این بزرگونه ها نههههههه) اردو رفتن با دوستام اینکه یه بچه رو اینقد راه ببرم که تو بغلم خوابش ببره شلوار مدرسم خط اتو خفن داشته باشه (احساس میکنم بهم شخصیت میده) واستادن جلوی دفتر دبیرا و سلام کردن به هرکی رد میشه (البته همراه با دوستان نه تنها) اینکه بتونم یه چیزی درست کنم که بقیه  خوشحال بشن رفتن خونه اقوامی که نی نی و یا دختر همسن من دارن درس خوندن البته بعضی وقتا از همه مهم تر زرافه در هر شکلی مثلاً عروسک،جاسویچی،نقاشی و...   حالا چند تا از چیزا یا کارایی که بدم میاد : رفتن به مهمونی های شلوغ ...
2 شهريور 1391

این چند روز

سلام به همگی و عید گذشتتون مبارک شب پنج شنبه بعد افطار رفتیم خونه عموجان زکیه خانم تازه رسیده بودن و سفره افطار هم هنوز پهن بود اون شب که تا سحر بیدار بودیم و بعد از سحر تا نزدیک ظهر خوابیدیم . روز پنجشنبه مهمونی عموجان بود و کلی مهمون داشتن . همه مهمونا رفتن اما ما باز اون جا موندیم تا فردا بعد افطار که برگشتیم خونه و من  که خیلی حالم بد بود خوابیدم . نزدیک سحر عطیه به زور خودشو کنار من جا داد و منو که به سختی خوابم برده بود بیدار کرد وقتی مامانم اومد که صدام کنه بیدار بودم به مامانم گفتم سحری نمی خورم و اصلاً نمی تونم از جام بلند شم تمام استخونام درد میکرد و خیلی تب داشتم . مامانم تا یکی دو ساعت ب...
1 شهريور 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به khatere haye man می باشد